دکتر حمید کشاورز، عضو هیات علمی گروه علم اطلاعات و دانش شناسی؛ یادداشتی بهمناسبت 24 آبان روز کتاب و هفته کتابخوانی منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
آموزش و سواد رسانـهای در عصر تکثر محتوای دیجیتال
کاربرد رسانههای دیجیتالی طی دهه گذشته به طرز چشمگیری تغییر کرده است. در حالی که تلویزیون و رادیو تا ده سال پیش هنوز نقش غالب در مصرف رسانه را بازی میکردند، بسیاری از مردم از جمله جوانان در حال حاضر از پلتفرمهای رسانهای به طور همزمان استفاده میکنند. یکی از مهارتهای مهم در ارزیابی اطلاعات در رسانههای مختلف، سواد رسانهای است که سالها از سوی پژوهشگران مطرح شده است. تاکنون در توصیف سواد رسانهای تعاریف مختلفی ارائه شده است. هر چند مفهوم، ابعاد، مولفهها و شاخصهای بیشتر این تعاریف، نقاط مشترکی دارند اما تفاوتهایی نیز در این میان دیده میشود. بنمایه این تفاوتها به نظام سیاستهای فرهنگی و ارتباطی در کشورها معطوف است. طی نیم قرن گذشته، سواد رسانهای دربردارنده توانایی تحلیل شایسته محتوا و بهکارگیری ماهرانه روزنامههای چاپی، محصولات سینمایی، برنامههای رادیویی و تلویزیونی و حتی اطلاعات و تعاملات رایانهای بوده است.
برای اولین بار مارشال مکلوهان[1] در سال 1965 در کتاب درک رسانه: گسترش ابعاد وجود انسان[2] که در زبان فارسی در قالب کتاب برای درک رسانهها (انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) چاپ شده است، اصطلاح سواد رسانهای را به کار برد. وی تعریف دقیقی برای آن ارائه نکرد ولی معتقد بود زمانی که دهکده جهانی تحقق یابد لازم است انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانهای دست یابند. اما جان کالکین[3] به عنوان یکی از همکاران مکلوهان، مفهوم سواد رسانهای را به همگان معرفی کرد (کمرر[4]، 2013). وی اذعان داشت سواد رسانهای بر تاثیرات رسانههای جمعی تاکید دارد که این تاثیر و هشدار درباره آن نسبت به بحث جذابیتهای رسانهای از اهمیت بیشتری برخوردار است.
به بیانی ساده، سواد رسانهای مجموعهای از شایستگیهاست که به ما امکان میدهد متنها و نهادهای رسانهای را تفسیر کنیم، رسانهسازی کنیم و تأثیر اجتماعی و سیاسی رسانهها را در زندگی روزمره شناخته و با آنها درگیر شویم. این کوتاهترین تعریفی است که میتوانیم ارائه دهیم. سواد رسانهای نشان دهنده یک مهارت یا شایستگی برای انجام کاری با رسانه است، چه برای درک آن، چه برای تولید آن یا برای درک نقش آن در جوامع. همانطور که شیوههای سنتی سوادآموزی فرد را قادر میسازد تا با متنهای چاپی ارتباط برقرار کند، سواد رسانهای فرد را قادر میسازد تا با متنهای متنوعی شامل عناصر متن دیداری، شنیداری و چاپی از تبلیغات مجلات گرفته تا یک سریال تلویزیونی، یک برنامه گفتگوی رادیویی تا یک بازی ویدیویی، یک عکس تلفن همراه تا یک وبسایت ارتباط برقرار کند. در واقع، دامنه متنهای احتمالی گوناگونی که میتوانند از دریچه انتقاد سواد رسانهای مورد مطالعه یا تولید قرار گیرند، گسترده است. همانطور که گفته شد، مهم است که در ابتدا یادآوری کنیم که رسانهها شامل هم متن رسانهای (برای نمونه، روزنامه، آهنگ، فیلم یا وبسایت) تولید شده بوسیله تولیدکنندگان، سازندگان فیلم و طراحان وب است و هم چگونگی کاربرد فنآوریهای رسانهای (برای نمونه تلویزیون، فیلم و فناوریهای دیجیتال مانند تلفنهای همراه، آیپدها و دوربینهای دیجیتال) برای تولید این متون.
یکی از ابعاد مهم در کاربست و نهادینهسازی سواد رسانهای، شیوهها و ابزارهای آموزش آن بویژه در مراکز آموزشی مانند مدرسهها و دانشگاههاست. آموزش سواد رسانهای بویژه در سالهای اخیر با گسترش فناوری های اطلاعاتی مانند رسانه های اجتماعی، با چالش های جدی چه در سطح سیاستگذاری و چه در سطح اجرا روبرو شده است. در این راستا تلاشهای بسیاری از سوی کشورها، سازمانها و پژوهشگران صورت گرفته است.
بسیاری بر این باورند که آموزش رسانهای نه فقط به عنوان یک روش ابزارگرایانه برای یادگیری کاربرد رسانهها و نه به عنوان راهی برای یافتن راه حل برای مشکلات اجتماعی بلکه باید به عنوان راهی برای توسعه درک انتقادی در افراد نیز در نظر گرفته شود. این صاحبنظران از چارچوب مورد پذیرش ناشی از تجربهها و دانش قبلی کاربران در مورد رسانهها استقبال میکنند اما بسیاری از مفروضات را به چالش کشیده و راههای جدیدی برای مشارکت انتقادی پیشنهاد میکنند. بر همه پژوهشگران حوزه مدیریت رسانه است که درک جدیدی از لزوم همگامی مهارتآموزی کاربران و همسویی آموزش رسانه با تحولات حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات فراهم کنند و متخصصانی از رشتههای مرتبط مانند علم اطلاعات، ارتباطات، آموزش و مطالعات فرهنگی را به اقدام فراخوانند.
حاصل سخن اینکه، سه نکته اساسی باید در رابطه با این تلقی از سواد رسانهای و آموزش رسانهای مطرح میشود. ابتدا اینکه، سواد رسانهای چیزی نیست که فقط از آموزشگران آموخته شود. زندگی در جهانی اشباع شده از رسانهها، خود یک فرایند یادگیری است. بنابراین، اگر سواد رسانهای چیزی نیست که فقط در محیط یادگیری رسمی مانند مدرسهها و دانشگاهها آموخته شود، از همان ابتدا دو عامل غیرقابل پیشبینی در آموزش رسانه قابل پیش بینی است. از یک سو، دست صاحبان قدرت دراین ترکیب وجود دارد مانند شرکتهای رسانهای دولتی و غیر دولتی و آن دسته از شرکتهایی که محصولاتشان در رسانهها عرضه میشود. از طرف دیگر، دانشی درونی نزد یاد گیرنده بوجود میآيد که در بسیاری از نمونهها آن را از آموزشگر پنهان میماند و لزوما از طریق آموزش رسمی بدست نمیآيد.
دومین نکتهای که باید بیان شود این است که سواد رسانهای فراتر از مقولهای صرفا آموزشی است است که باید آموزش دهیم بلکه باید آن را به عنوان یک مولفه ضروری برای آموزش مهارتهای شهروندی نیز در نظر گرفت. آموزش رسانهای فرصتی عالی برای درگیر شدن با دانشآموزان و دانشجویان و استفاده از تولیدات رسانهای معاصر برای جذابتر و هیجان انگیزتر کردن آموزش در آنان است. اکثریت قریب به اتفاق دانشآموزان و دانشجویان، تنها مصرف کنندگان و طرفداران حداقل برخی از متنهای رسانهای هستند. این متنها در بیشتر موارد بوسیله سازمانهای رسانهای تولید میشوند که بی وقفه در مورد مخاطبان خود تحقیق میکنند، و انبوهی از مطالب را برای آنها تولید میکنند که معمولا به منظور تحریک برای مصرف و خرید در بازار تدارک دیده میشود. جدی گرفتن متنهای رسانهای فقط درگیر شدن به صورت انتقادی با چنین متنهایی نیست، بلکه میتوان آنها را پنجرههایی رو به دنیایی دانست که دانشآموزان و دانشجویان در رابطه با آینده خود با آنها دست به گریبان خواهند بود.
سرانجام، نکته سوم این است که بفهمیم چگونه در سالهای اخیر، تولید رسانه به عنوان مولفه اصلی سواد و آموزش رسانهای مطرح شده است. موضوع اصلی در تعاریف معاصر سواد رسانهای باید تفسیر و تولید متنهای رسانهای را نیز در بر بگیرد. به بیان دیگر، سواد و آموزش رسانهای تنها مهارتی به هنگام استفاده از متنهای رسانهای نیست چرا که کاربران به تولید محتوا و اطلاعات نیز اقدام می کنند. این تصور که تولید محتوا و اطلاعات نیز جز مولفه لاینفک سواد رسانهای است، نکته مهمی در بررسی آن است. مدلهای معاصر آموزش رسانهای، مصرف و تولید رسانه را بهم پیوند میزنند و هر دو را به عنوان عناصر مهم سواد رسانهای میشناسند. از این رو، چه در آموزش و چه در مهارتافزایی سواد رسانهای، این دو عنصر را باید در کنار هم مورد بررسی قرار داد چراکه در فضای کنونی کاربران تنها مصرف کننده اطلاعات نیستند بلکه به تولید اطلاعات نیز دست می زنند.
Kemmerer, D. (2013), “Media Literacy”, Communication Research Trends, VOL. 32 NO. 1, pp. 4-23.